بنشین ،
مرو ،
که در دل شب ،
در پناه ماه خوشتر ز حرف عشق و سکوت و نگاه نیست
بنشین و جاودانه به آزار من
مکوش
یک دم کنار دوست نشستن گناه نیست .
( فریدون مشیری )
مست بر آغوش شب می افتم ..
زمزمه ی باد پل می زند به سیال ذهن کوچکم ..
عقده ی شکستن شیشه و لذت شنیدن صدایش آرام میگیرد در دلم ..
طنین صدای خورد شدنش میان شب
لرزش گریستن دخترک به دنبال لباس زمستانیست ...
(۱/۸/۸۷)
و سخنی به بزرگی سرنوشت و زندگی همه ی ما ،
از دکتر محمد خاتمی :
باید ببینیم چگونه می توانیم در بیرون از قدرت،
بر قدرت تاثیر بگذاریم .