از پس پرده های کدر
سایه ی تاریک ات پیداست..
فرو رفته در خود ،
صـــدای نحــیف ات ،
تار های دل را می لرزاند..
رقص شعله در چشمان ات ،
صدای خاکستر برگ های خاطرات را می دهد..
در هوا چرخید و روی صورت خیس ات آمیخت..
قلبم ایستاده بود و
تماشاچی واژه های خاکستری ات بود..
۲۰ / ۱۲ / ۸۶
در خرابات ما گذر نکند
هر که از خویشتن سفر نکند
این خرابات عشق به دریایی است
ماهی ما در او گذر نکند
هر که محبوب کفر و دین باشد
دست با دوست در کمر نکند
(سنایی)