اکنون منم که در دل این خلوت و سکوت
ای شهر پر خروش ،
تو را یاد میکنم
دل بسته ام به او و تو او را عزیز دار
من با خیال او
دل خود شاد میکنم.
فروغ
نارنجی چای و
آتش سیگار و
طلوع آفتاب
روی سیاهی روزگار می رقصند
تا تلخی چای و خلط سیگار
روی زیبا نارجی آفتاب را کم کنند..
خوب یه بار سینما هم برو. ولی با حال بود
دورود بر بچه های فریدونکنار و تمام بروبچه های با صفای خیابان سپه سالار
و
سلام بر دوست عاشق پیشه امین عزیز
ایام به کامت
عشق یعنی شب رسوایی دل
عشق یعنی شب یلدایی دل
عشق یعنی فوران تا ملکوت
صلح بین لب و فریاد و سکوت
عشق آواز خوش چلچله ها ست
عشق آینده لبخند و صفاست
عشق یعنی بله در دشت خیال
مردن عشق محال است محال
ایامت عاشقانه باد
وحید
سلامون علیکم و رحمته الله
خوبین که ان شالا
بازا ببین در حیرتم بشکن سکوت خلوتم
چون لاله تنها ببین بر چهره داغ حسرتم
بهترین قشنگیارو برات آرزو می کنم