******** (30/04/1383 02:16:16 صبح): بیا یه قول به هم دیگه بدیم
******** (30/04/1383 02:16:22 صبح): باشه
******* (30/04/1383 02:16:31 صبح): begoooooooooo azizam....
******** (30/04/1383 02:16:59 صبح): که هیچوقت همدیگرو فراموش نکنیم
******** (30/04/1383 02:17:21 صبح): به یاد همدیگه باشیم
******** (30/04/1383 02:17:26 صبح): باشه
******* (30/04/1383 02:17:29 صبح): akhe mage mishe man to ro betoonam faramosh konam.........?
******** (30/04/1383 02:17:38 صبح): قول می دی
******* (30/04/1383 02:17:52 صبح): to too ghalbe mani.....******...
******** (30/04/1383 02:17:52 صبح): قول مردونه
******* (30/04/1383 02:18:10 صبح): ghole ghole ghol.....
******** (30/04/1383 02:18:17 صبح): تو هم همین جور
******** (30/04/1383 02:18:21 صبح): مرسی
******** (30/04/1383 02:18:30 صبح): حالا برو بخواب
******* (30/04/1383 02:18:33 صبح): dooset daram ******.....
******** (30/04/1383 02:18:46 صبح): دوست دارم **** جون
بعضی وقت ها خوبه که آدم یه سری به آرشیو ها بزنه و یادی
از خاطراتش کنه....
با اینکه ماله خیلی وقت پیش بود ولی عجیب روم تاثیر گذاشت....
روزگاری بود و گذشت و کسی قدر ندانست حتی خودمان....
در این سرمای سرد زمستان تنها گرمای عشق مرا گرم نگه
می دارد ، این دل بی تابی میکند ، قرار ندارد ،
از من دریغ نکن.....
سلام
خوبین؟
امیدوارم مزاحم نباشم.
به نظر منم خوبه که آدم یه وقتایی به عقب برگرده و آرشیوش رو بخونه اون وقت می بینه که چقد دنیاش عوض شده/ چقد اطرافیانش عوش شدن و از همه مهمتر خودش چه تغییراتی کرده که باعث شده اطرافیان و دنیاش هم عوض بشن. نمی دونم حرفم رو قبول دارین یا نه. البته منم کلی نمی گم. ولی وقتی نظرات قبلی وبم رو می بینم می گم واقعا چرا؟ کاش می گفتین.خیلی بده که ندونی تغییر چرا اتفاق می افته.
راستی یه چیز دیگه که به نظر من خیلی مهمه اینه که اجازه ندیم بازخوانیه آرشیو هامون ما رو از کارهای فعلی بندازه. داشتم چند روز پیش میلهای قبلیم رو می خوندم خیلی چیزای جالی یادم افتاد چیزایی که شاید فکر می کردم هیچ وقت یادم نمی ره و خاطرات شیرینم بودن ولی اوضاع عوض می شه. یکی می گفت لحظات واقعی زندگی سختی هایی ست که الان باهاشون مواجه هستیم. نمی دونم.
شاد باشین همیشه.
سلام ، با تمام حرف هاتون موافقم .
یادی از گذشته کردن باید آدم به جلو هدایت کنه
نه اینکه به قهقرا ببره...
با کمبود مطلب مواجه شدی؟ داری آرشیوتو به رخ میکشی.
آرشیو که دم دسته دیگه لازم نیست تو یه پست جداگانه بیاریش
من کمبد مطالب روبرو نشدم که بخوام یه قسمت از
آرشیو ۲ سال پیش و بیارم تو وبلاگ عزیز...
این و نوشتم چون یاد گذشته بودم ، چون یه جورایی
دارم با گذشته زندگی میکنم ، البته نه به اون معنایی
که فکر میکنی چون می دونم کار بیهوده ایی
اگه آدم این کار و انجام بده و فقط وقت تلف کردن میشه
ولی بعضی وقت ها یادی از گذشته کردن بد نیست
چون آدم یاد گذشته ی خودش میندازه و باعث میشه
که بفهمه تو گذشته ی خودش چه خبر بوده.......
گذشته ی من پر از اینجور چیزها بوده و کم هم نه...
اما حیف که تنها از در این قول ها فقط یه نفر پایبند
موند و نه بیشتر.....!!!!!!!!
رستگار باشی ( عالم مستی )
عجب ارشیو انرژی زایی!!!!!!!! مطمئنی بعد از این گفتگو کسی خوابش می بره ;) !؟؟؟؟!!!!!...........این گذشته دوست داشتنی تو هم عالمیه .......و می دونم که از تو جدا نمیشه......... وقتی می تونی ازش نیرو بگیری چه اشکالی داره گهگاهی زیروروش کنی ؟؟!!! هر چی باشه وضع تو بهتر از کسایی که حتی حاضر نیستن یه ثانیه به عقب برگردن تا آزرده خاطرنشن به خاطر شاهکاراشون!!................ فقط هیچ وقت یه کارو نکن البته به نظر من اونم مقایسه کردن گذشته با حال (اکنون).حواست باشه اگه باعث افسوس خوردنت بشه یهو بخودت میای و میبینی وسط این پرسه زنی های گذشته و افسوس خوردنا حالت تو گذشته ات جا موند؟؟؟!!!!!!!!!! اون موقع است که تو را دیگر چاره ای نیست !!!...........به هر حال امیدوارم روزی باشه که حال تو اونقدر تو رو به وجد بیاره تا دیگه نیازی به این فلاش بک ها هم نباشه ...............
میخواستم اول جواب این مینا خانم رو بدم و بگم آقا امین ما با کمبود مطلب مواجه نشدن که بخوان آرشیو رو بزارن تو وبلاگ و احتیاجی هم ندارن چیزی رو به رخ بکشن کمبود مطلب مال بچه هایی که نمی دونن چی بنویسن
من حمیده ی خالی هستم با حمیده فنایی اشتباه نگیرید
سلام داداشی خوندن خاطرات گذشتت اگرچه خالی از حضور کسیه که روزی دوسش داشتی ولی می دونم چه حسی بهت می ده منم چند تا ایمیل دارم مال دوسال پیشه از یه جای خیلی خیلی دور ولی هرگز دوست ندارم که پاکشون کنم
بار عاطفیش تاثیر عمیقی روی دلم می ذاره اینکه احساس کنی یه زمانی یه کسی توی زندگیت بوده که بهت صادقانه می گفته دوستت داره ولی خوب ادامه نداشته
حتما می باید این جوری باشه
بهترینا رو برات آرزو میکنم
سلام
ممنون از دوستان که نظر دادن....
حمیده خانم من شما را میشناسم...!!!؟
ممنون میشم اگه جواب بدین...!!!؟
رستگار باشید
سلام من آقا پسر هستم و اینکه شما من رو می شناسید یا نه من اصلان نمی دونم بستگی داره که وقتی میام از وبلاگتون بازدید می کنم در امنیت کامل هستم و هک نمی شم تا توسط آنچه که از کامپیوترم سرقت می کنید مرا شناسایی کنید. اما باور کنید که به شما اطمینان می دهم که خداوکیلی من اصلان شما را نمی شناسم و نه می دانم چه شکلی هستید و نه اسم کوچکتان را می دانم یعنی هیچی از شما نمی دانم خیالتان جمع باشد من فقط از شاید قبل تر از دومین مکتوب با وبلاگهایتان همراه بوده ام امیدوارم که موفق و پیروز باشید دوستدار وبلاگهای شما آقا پسر
جالب شد....
آقا پسر پس چرا اسم دخترانه انتخاب کردی...!!!؟
در هر حال ممنونم که به وبلاگم سر می زنی...
رستگار و پیروز باشید...
در پناه عشق
امین؟
خوبه آدم هر از گاهی به عقب برگرده ولی اگه سعی کنه خاطراتی که آزارش میده رو به یاد نیاره شاید بهتر باشه البته همیشه هم نتیجه نمیده.
عمل وحشیانه